ورود به حساب
مجله تخصصی اقلیمامجله تخصصی اقلیما
اطلاعیه نمایش بیشتر
تغییر اندازه فونتآآ
  • صفحه اصلی
  • فصلنامه اقلیما
  • ویژه‌نامه اساس ملت
  • دفتر مطالعات جنسیت و جامعه
  • خرید اشتراک
خواندن: حجاب در هیاهو!
مجله تخصصی اقلیمامجله تخصصی اقلیما
تغییر اندازه فونتآآ
Search
  • صفحه اصلی
  • فصلنامه اقلیما
  • ویژه‌نامه اساس ملت
یک حساب کاربری دارید؟ ورود به حساب
ما را دنبال کنید
  • تبلیغات
  • ارتباط با ما
  • بوک مارک های من
© 2022 Foxiz News Network. Ruby Design Company. All Rights Reserved.
مجله تخصصی اقلیما > حجاب > حجاب در هیاهو!
حجاب

حجاب در هیاهو!

روایت زنان محجبه در ماجرای «زن، زندگی، آزادی»

132 Views
بدون دیدگاه
6
11 دقیقه مطالعه
اشتراک گذاری
  • فاطمه امی

    روزنامه نگار و پژوهشگر حوزه زنان

محققان می‌گویند ذهن آدمیزاد تلاش می‌کند زودتر خاطرات بدش را به دست فراموشی بسپارد. بخشی از خاطرات ما، وقایع جمعی است که شاید برای تک‌تکمان اتفاق نیفتاده باشد؛ اما تماشاگرش بوده‌ایم یا از آن باخبریم.  شهریور ۱۴۰۱، وقتی دست‌های سیاه دشمن و رسانه‌های شیطانی‌شان، منتظر بهانه‌ای برای اجرای پروژه شوم «زن، زندگی، آزادی» بودند؛ یک اشتباه فرصت را دستشان داد. پس از آن، جنبش و اعتراضاتی که با دستاویز حجاب آغاز شده بود، کش پیدا کرد و دامن همه زنان و دختران را گرفت. چه آن‌ها که با مشت گره‌کرده، خود را ابزار معاندین می‌یافتند و چه دختران محجبه‌ای که بی‌گناه، پای‌شان به وسط معرکه کشیده شده بود و ترکش‌ اعتراضات را می‌خوردند و تحمل می‌کردند. حالا در مرور آن روزها، شاید جز ترس، ناامنی و خشم، وقایع را بسیار دور و مات به‌خاطر می‌آوریم.

مطلبی که در حال خواندن آن هستید، موشکافی و تجمیع روایت ۵ دختر محجبه از روزهای سیاه اغتشاشات و تجربه‌‌هایشان در مواجهه با پروژۀ «زن، زندگی، آزادی» است. این زنان و دختران، حرف‌های ناگفته‌ای داشتند که در هجوم سریع وقایع، فرصت فکر کردن و تحلیلش را هم پیدا نکرده بودند. جالب آنکه اغلب آنها حس مشترکی را چشیده بودند. در تقسیم‌بندی این روایت‌ها چند بخش مشترک دیده می‌شود؛ اول، احساسی که تجربه کردند و این اولین چیزی بود که با یادآوری آن روزها بیان کردند. سپس، مواجهه آن‌ها با دیگر زنان محجبه یا غیرمحجبه و تجربه‌هایی که تا آن روز ندیده و حتی نشنیده بودند. سوم، تصمیم‌ها و شرایطی که فضای جامعه آن‌ها را به سمتشان سوق می‌داد. موضوعی که در خلال گفت‌وگو با این زنان و دختران روشن شد، وجه مشترک حس دوقطبی شدن و شکاف عمیق میان افراد جامعه بود.

با مایی یا دشمن مایی

اولین روایت مربوط به دختری محجبه است که در روز‌های اول که به‌عنوان اعتراض دانشجویان تجمع می‌کردند، ‌در کنار دیگران بود. از همان روز و همان جا، تفاوت وقایعی را که اتفاق می‌افتاد با آنچه اعتراض می‌نامیدند، متوجه شده بود. او که به نحوۀ مواجهه با بی‌حجابی و گشت ارشاد اعتراض داشت، حالا می‌دید که اعتراضات با زمینه‌های فکری‌اش فاصله بسیاری پیدا کرده است.

در وهلۀ اول، احساسی که آن روزها به‌عنوان دختری باحجاب و چادری تجربه می‌کرد، نگاه‌های سنگین و طردشدن از جامعه دوستانش بود. او می‌گوید پیش از اغتشاشات، دوستان غیرمحجبه‌ای داشته که سال‌ها روابطی صمیمی‌ با هم داشتند. نقاط مشترک بسیار بود و به اختلاف‌نظرها نیز احترام گذاشته می‌شد. با شعله‌ورشدن جریانات آن سال، روابط دوستی از بین رفت. برای هیچ‌کس فرقی نداشت که نقاط مشترک ذهنی وجود دارد. باید با آن‌ها خیابان را به آتش می‌کشیدی یا دشمنشان بودی! این جریان زمانی سخت‌تر شد که از پس نگاه‌های سنگین جامعه که روی روسری و چادرش حس می‌کرد، احساس ناامنی افزون می‌شد. فشار روانی ناشی از جو دانشگاه و جامعه نیز در کنار آن روزبه‌روز بیشتر می‌شد. حالا دیگر شکاف عمیقی میان او به‌عنوان یک دختر باحجاب و دیگران ایجاد شده بود و به نظر می‌رسید مجبور شده است تا در میان آدم‌هایی که تا دیروز هم‌کلاسی، همکار و دوستش بوده‌اند؛ جبهه‌اش را برای جنگیدن انتخاب کند.

شکست دوباره چادر از سرکشیدن‌ها

همیشه یکی از لعن و نفرین‌ها و عامل تنفر مردم از رضاشاه، با یادآوری منع حجاب در سال ۱۳۱۴ همراه بود. خاطرات در خانه ماندن زنان یا مقاومت برای نگه‌داشتن حجاب خود را بارها نقل کرده‌اند و شنیده‌ایم. جریان و قانونی که به دست خود زنان مخالف و معترض برچیده شد. در جریان اغتشاشات، چندین بار چادر را از زنان کشیدند و کلیپ‌های مربوط به آن هم دست‌به‌دست شد. ماجرایی که خیلی سریع میان زنان محجبه چرخید و هول و ولا میانشان انداخت تا هرطور شده در خیابان از چادر و عفاف خود محافظت کنند.

 روایت بعد، مربوط به دختری است که در مواجهه با فیلم‌های چادر از سرکشیدن و همچنین ناسزا و متلک شنیدن‌هایی که تجربه کرده بود، به فکر برداشتن چادرش افتاده بود. البته با متلک به زنان چادری از قبل هم مواجه شده بودیم؛ بیشتر نیز از سمت مردان بود؛ اما این بار نه‌تنها مردان بلکه زنان نیز الفاظ رکیکی علیه آن‌ها به زبان می‌آوردند و نهایتاً ترس را در دل محجبه‌ها می‌انداختند. گویندۀ روایت می‌گوید که آن‌ها در جامعه‌ای اسلامی زندگی می‌کردند و مطابق قانون عمل می‌کردند؛ اما عده‌ای تحت‌تأثیر ترفندهای رسانه‌های غربی، فضای جامعه را برای این زنان ناامن کرده بودند.

شرایط جایی سخت‌تر شد که مه سنگین حاکم بر جامعه، برخی زنان چادری را به فکر این انداخت که در مناطق پررفت‌وآمد چادر نپوشند. فرد دیگری نیز می‌گوید در آن روزها، ترس از کشیده‌شدن چادرش باعث شده بود تا چادر و لباس دیگری نیز همراه خود داشته باشد. مقایسه روایت‌ها نشان می‌دهد این موضوع بیشتر از آنکه برای افراد اتفاق افتاده باشد، به دلیل مسمومیت‌های رسانه‌ای ترس را در دل زنان انداخته بود. در کنار این روایت، یکی دیگر از مصاحبه‌شونده‌ها، تصمیمی خلاف این موضوع را توصیف کرد. او قبل از اغتشاشات چادربه‌سر نمی‌کرد. حالا با دیدن انحراف عده‌ای که با شعار «زن، زندگی، آزادی» دنبال ماهی گرفتن از آب گل‌آلود بودند، تصمیم به چادری شدن گرفته بود. او توضیح می‌دهد که در شرایط آن روز جامعه، هر زن محجبه‌ای باید سمت درست را انتخاب می‌کرد و برای حفظ و اثبات عقایدش تلاش می‌کرد؛ بنابراین؛ چادر ابزاری برای مبارزه و رساندن پیام اعتراض به اغتشاش‌گران بود.

دعوا‌های بدون حرف

در مصاحبه‌ای دیگر، بُعد جدیدی از ماجرا روایت شد. راوی از تجربه کشمکش‌های ذهنی و ستیز با افراد دیگر در مکان‌های عمومی بود. حجاب، نشان آدم‌هایی بود که با «زن، زندگی، آزادی» مخالف بودند و به اغتشاشات اعتراض داشتند. حضور آن‌ها در مترو، اتوبوس، دانشگاه و هر مکان عمومی‌ای شرایط را ملتهب می‌کرد. باید آماده می‌شد تا جنگ استدلال‌ها را راه بیندازد. تجربه‌های او می‌گوید که از جایی به بعد، به دلیل اینکه اغتشاشات دیگر موضوعش حجاب نبود، ‌ بلکه اصل نظام و اسلام را هدف گرفته بود، برای طرفدارانش هم دلایل متقن ذهنی نداشت و در بحث نمی‌توانستند حتی خودشان را قانع کنند. به همین دلیل برخی از این افراد وارد گفت‌وگو و مباحثه نمی‌شدند و تلاش می‌کردند کنایه‌ها و متلک‌هایی که عمدتاً در رسانه شنیده بودند را در فضایی که زنان محجبه حضور داشتند، بازگو کنند. این موضوع در مکان‌هایی مانند دانشگاه، عرصه را متشنج می‌کرد. از جایی به بعد دعوا و نزاع کاملاً ذهنی انجام می‌شد. هرکس با خودش و با دیگران در ذهنش در حال دعوا و مرافعه بود. تمام صحبت‌ها، مثال‌ها، درس، فیلم و هر چیزی که در رسانه و شبکه‌‌های اجتماعی می‌خواند، دررابطه‌با همین موضوع بود. گویی زمان روی تکرار خشم و اغتشاش متوقف شده و هجوم خبرهای بد، خشونت و شهادت عده‌ای بیش‌ازپیش، دختران محجبه را به این فکر می‌انداخت که در جنگی نامرئی هستند. جنگی ناخواسته که رسانه اصرار داشت به همه بگوید در تک‌تک خانه‌ها و خیابان‌ها جاری‌ست. حتی حربۀ شعاردادن‌های شبانه بر بالای پشت‌بام‌ها و دیوارنویسی‌ها نیز به طور مداوم از طرف رسانه‌های غربی به عده‌ای دیکته‌ می‌شد تا همه ناامنی را حس کنند. حس غلبه و طرد در کشور خودت توسط کسانی که آزادی و انتخاب را برای زنان می‌خواستند، اما تمام اعمالشان دقیقاً همین دو عامل انتخاب و آزادی را برای برخی زنان منع کرده بود.

جمع‌بندی

به‌طورکلی می‌توان چند نکته را از ۵ روایت اخیر دریافت. انتشار پرسرعت احساس طرد و ناامنی از طریق رسانه‌ها که هدفش زنان باحجاب بود. سپس؛ دوقطبی و حتی چندقطبی شدن جامعه و در کنار آن هرچه جلوتر رفتیم، روشدن دست‌های پشت پرده و اهداف آن‌ها بود.

شاید حالا که سه سال از آن ماجرا‌ها می‌گذرد، فرصت بازگوکردن احساس‌ها و تجارب مشترک بیشتر است؛ اما در یک نگاه کلان‌تر به نظر می‌رسد وقت آن است که از توصیف و تکرار گذر کرده و در روایت‌ها بیشتر غور کنیم تا تحلیلی از نحوۀ شکل‌گیری چنین اعتراضاتی و اینکه چگونه در عرض چند روز تبدیل به ابزاری برای دشمن می‌شود، ارائه کنیم. به نظر می‌رسد شعله‌ورشدن ماجرا میان مردم، خصوصاً جوانان و دانشجویان باید بیشتر حلاجی شود. زیرا اغتشاشات، همان‌طور که پاندمی کرونا میان مردم پخش می‌شد، به‌سرعت آدم‌ها را درگیر می‌کرد و تبدیل به بازیچه‌ای برای اهداف دیگران می‌شدند. این در حالی بود که اعتراض سالم و انتقادات سازنده دراین‌بین هیچ‌وقت شنیده نشد و هر حرفی که بوی انتقاد می‌داد نیز تبدیل به آتش و خون و خون‌ریزی شد. دراین‌بین دختران دانشجو و جوان حتی اگر باحجاب نبودند نیز باید کاملاً شبیه عده قلیلی می‌شدند و حرف‌های و دستورات آن‌ها را انجام می‌دادند؛ وگرنه از گعده‌های آن‌ها طرد می‌شدند.

بررسی و نقد اثر جدید «حجاب و تکامل اجتماعی»
چادر ایرانی؛ قهرمان خاموش، آشنای غریب!
قدرت اجتماعی زن در کشاکش معنای حجاب
برچسب ها:اغتشاشاتحجابدانشگاه الزهرازن محجبهزن مسلمانزن، زندگی، آزادیکشف حجاب
مقاله قبلی ارجاع به زینب، احضار زینب و الحاق به زینب
مقاله بعدی شوک ۱۴۰۱؛ رجعت به جایگاه زن
نظر بدهید نظر بدهید

Leave a Review لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا یک امتیاز انتخاب کنید!

آخرین مطالب

بازی در زمین مرد غربی!
زن و جنگ
مهر ۶, ۱۴۰۴
شوک ۱۴۰۱؛ رجعت به جایگاه زن
علوم اجتماعی
مهر ۴, ۱۴۰۴
ارجاع به زینب، احضار زینب و الحاق به زینب
اربعین الهیات
مرداد ۱۹, ۱۴۰۴
زنان در کفه سنگین‌تر جنگ می‌جنگند!
زن و جنگ
مرداد ۱۷, ۱۴۰۴
از زن بودن نگذرید!
زن و جنگ
مرداد ۱۷, ۱۴۰۴
زن و بی‌اعتباری مفاهیم انسانی در دنیای معاصر
مقاومت
مرداد ۱۷, ۱۴۰۴
© همه حقوق به دفتر مطالعات جنسیت و جامعه و مجلۀ اقلیما تعلق دارد
Welcome Back!

Sign in to your account

Username or Email Address
Password

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟